
استاد پناهیان:
اصل تکلیف ما برای ظهور، ساخت جامعه قدرتمند است

ايشان درباره ظهور امام زمان(عج) می فرمایند : یک وجه از نشانههای ظهور این است که باید استکبار جهانی به سمت ضعف برود، که در این حالت ظلم آن هم بیشتر میشود تا در قدرت باقی بماند.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه اقدامات امام زمان(عج) پس از ظهور برای پیروزی با معجزه رخ نمیدهد، افزود: ...

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
دلائل اثبات وجود امام حیّ قسمت دوم
ب) دلائل نقلی لزوم وجود امام حیّ
اشاره
دلایل نقلی ضرورت وجود امام (ع) شامل آیات و مجموعه احادیث و روایاتی است که از پیامبر (ص) و ائمه (ع) در این زمینه رسیده است. از این رو، لازم است این دلایل، در دو بخش جداگانه مورد بحث قرار گیرد:
1. آیات
در آیات قرآن، مسأله امامت، به دو صورت عام و خاص مطرح شده است که اصطلاحاً به امامت عامّه و خاصّه تعبیر می شود. آیات مربوط در ادامه مطلب ...

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
دلائل اثبات وجود امام حیّ قسمت اول
الف) براهین عقلی ضرورت وجود امام حیّ اشاره اعتقاد به وجود امام حیّ معصوم (ع) در هر زمان، پیش از آنکه یک مسأله نقلی و تعبدی باشد، بر مبانی مستحکم عقلی استوار است. از این رو، یکی از شیوه های متقن برای اثبات این موضوع، تمسک به اصول و قواعد کلی است که عقل آن را اثبات می کند. تمسک به براهین عقلی از آن جهت حائز اهمیت است که استدلال عقلی از یک سو بر ادامه مطلب...

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
امام زمان (عج) : نماز اول وقت را فراموش نکن

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
پاسخ به شبهه واقعه درب خانه شبهه هتک حرمت فاطمه و غیرت علی علیه السلام
شبهه ای قدیمی در مورد حادثه تاریخی حمله به درب خانه حضرت علی علیه السلام و لطمه بر حضرت زهرا سلام الله علیها وجود دارد که در این صحنه چرا امیرالمومنین علیه السلام کاری نکرد و ساکت ماند؟ مگر غیرت علوی اجازه می دهد که همسرش مورد تعرض مهاجمان قرار گیرد؟
موافقان این شبهه که در شیعه و سنی وجود دارند، سعی بر انکار واقعه تاریخی داشته و رحلت حضرت زهرا را ناشی از بیماری بعد از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می دانند. این افراد دلائلی چون:
1) مژده پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به ایشان مبنی بر اینکه که شما اولین کسی هستی که در بهشت به من ملحق می شوی.
2) حضرت فاطمه سلام الله علیها چون پدرشان را بسیار دوست می داشتند برایشان بسیار گریه می کردند و مرتب آرزوی مرگ برای خودشان می کردند.
3) حضرت زهرا سلام الله علیها و خواهرانشان زینب و رقیه همگی در سنین نوجوانی از دنیا رفتند . بنابر این وفات خاص حضرت زهرا سلام الله علیها نبود بلکه تمامی دختران پیامبر اسلام در نوجوانی رحلت کردند.
4)فرض کنیم یکی از صحابه چنین کاری کرده باشد. آیا این توهین به علی علیه السلام نیست که شخصی، همسر او را به قتل برساند و او ساکت بماند. 4)بر فرض که شخصی چنین کاری کرده باشد، آیا صدها صحابی رسول خدا که در رکاب او جنگیده بودند اینقدر بی غیرت شدند که دختر پیامبرشان را فردی به قتل برساند و همه ساکت بمانند.
5) از طریق راویان مورد اعتماد روایت نشدن و ... ؛ را بهانه ای برای رد رخدادهای تاریخی نموده و این تفاوت ها را نشانه این می دانند که حضرت زهرا سلام الله علیها با بیماری از دنیا رفتند نه با قتل!!
اما در پاسخ به این شبهه، لازم است با دو رویکرد به این واقعه توجه شود. اول، رویکرد تاریخی و بررسی سندی این حادثه، دوم، رویکرد تحلیل سیاسی این حادثه در بستر وقایع پس از رحلت پیامبر اکرم؛
رویکرد تاریخی
اولا، حادثه آتش زدن درب خانه امیرالمومنین و لطمه به فاطمه زهرا در این واقعه وجود تاریخی دارد که بسیاری از کتب تاریخی اهل سنت هم به آن اشاره کرده اند. امام جويني، ابن أبي شيبه، علامه بلاذري، ابن قتيبه دينوري، محمد بن جرير طبري، مسعودي شافعي، ابن عبد ربّه، ابن عبد البر قرطبي، مقاتل بن عطية، أبي الفداء، صفدي، ابن حجر عسقلاني و شمس الدين ذهبي، أبو وليد محمد بن شحنه حنفي، محمد حافظ ابراهيم،عمر رضا كحالة، عبد الفتاح عبد المقصود
از آن جايي كه روايت جويني اهميت بيشتري داشت و نيز تصريح به مقتوله بودن صديقه طاهره دارد به آن اشاره می شود. جويني « استاد ذهبي » از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اين گونه روايت مي کند[1]:
روزي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نشسته بود ، حسن بن علي بر او وارد شد ، ديدگان پيامبر كه بر حسن افتاد ، اشك آلود شد ، سپس حسين بن علي بر آن حضرت وارد شد ، مجدداً پيامبر گريست . در پي آن دو ، فاطمه و علي عليهما السلام بر پيامبر وارد شدند، اشك پيامبر با ديدن آن دو نيز جاري شد ، وقتي از پيامبر علت گريه بر فاطمه را پرسيدند، فرمود:
«زماني كه فاطمه را ديدم ، به ياد صحنهاي افتادم كه پس از من براي او رخ خواهد داد ، گويا ميبينم ذلت وارد خانۀ او شده ، حرمتش پايمال گشته، حقش غصب شده ، از ارث خود ممنوع گشته ، پهلوي او شكسته شده و فرزندي را كه در رحم دارد، سقط شده؛ در حالي كه پيوسته فرياد ميزند : وا محمداه ! ؛ ولي كسي به او پاسخ نميدهد ، کمک مي خواهد ؛ اما كسي به فريادش نميرسد. او اول كسي است كه از خاندانم به من ملحق ميشود ؛ و در حالي بر من وارد ميشود كه محزون ، گرفتار و غمگين و شهيد شده است. و من در اينجا ميگويم : خدايا لعنت كن هر كه به او ظلم كرده ، كيفر ده هر كه حقش را غصب كرده ، خوار كن هر كه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هر كه به پهلويش زده تا فرزندش را سقط كرده و ملائكه آمين گويند. (فرائد السمطين ج2 ، ص 34 و 35) (روایات تاریخی مربوط به این حادثه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، منبع)
ثانیا، حضرت امیرالمومنین علیه السلام در ماجرای جانسوز حمله به حضرت زهرا سلام الله علیها از خود واکنش نشان داده است؛ برای نمونه به دو مورد از منابعی که این واقعه را ذکر کرده اند(از اهل سنت و شیعه) اشاره می شود: اول، آلوسى مفسر مشهور اهل تسنن مىنويسد: «آن شخص عصباني شد و درب خانه علي را به آتش کشيد و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله عليها به طرف او آمد و فرياد زد: «يا ابتاه، يا رسول الله»! او شمشيرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازيانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فرياد زد: «يا ابتاه» (با مشاهده اين ماجرا) علي (ع) ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت کشيد و بر زمين زد و بر بينى و گردنش کوبيد»[2](الآلوسي البغدادي، ج3، ص124)آلوسى اين روايت را بدون هيچ حاشيه و نقدى نقل كرده و رد نكرده است كه حكايت از پذيرفتن آن دارد.
سلیم بن قیس[3] نیز می نویسد: «با مشاهده ی این جریان، ناگهان علی(ع) از جا بلند شد و یقه ی (آن شخص ضارب) را گرفت و او را محکم کشید و بر زمین زد و به بینی و گردنش کوبید و خواست او را بُکشد....،که فرمایش پیامبر و وصیت او را به یاد آورد و فرمود: قسم به خدائی که محمّدرا به پیامبری ارج نهاده است، ای پسر صهاک، اگر نبود کتابی از طرف خدا و نیز عهدی که با رسول الله(ص) کرده، می فهمیدی که نمی توانی داخل خانه ی من شوی! در اینجا، او از دست علی آزاد شد و از مردم کمک خواست.»( سليم، فصل چهارم، صفحه 32)
ثالثا، در مورد مژده پیامبر صلی الله علیه و آله پیشتر توضیح دادیم که معنی شهادت چیست و اینکه پیامبرصل الله علیه و آله به ایشان فرمودند شما اول کسی هستی که به من ملحق می شوی مربوط به اصل از دنیا رفتن حضرت زهرا سلام الله علیها است و اشاره ای به کیفیت آن که به مرگ طبیعی است یا شهادت ندارد و با هر دو نوع سازگار است و لذا اگر از تاریخ شهادت فهمیده شد تناقضی با آن جملهء رسول خدا صل الله و علیه و آله ندارد.
رویکرد تحلیل سیاسی
حرکتی که از سقیفه آغاز شد، به دنبال بی اهمیت جلوه دادن خلافت علی علیه السلام به دنبال جلب حمایت افکار عمومی بود و حادثه خانه اهل بیت در جلوی چشم مردمی بوقوع پیوست که همه از احترام پیامبر به این خانواده آگاه بودند. مردم مدینه در 80 غزوه دوشادوش پیامبر اسلام جنگیدند و شهید دادند و همه شاهد غدیر و تاکیدات پیامبر بر حضرت علی علیه السلام در خلافت مسلمین بودند اما با یک جریان تبلیغاتی در مقابل کار انجام شده قرار گرفته و دست به بیعت با دیگری دادند. راهکار مبارزاتی حضرت زهرا سلام الله علیها مقابله با این تبلیغات در بصیرت دادن به مسلمانان از گذشته و یادآوری آنچه که گذشت است. راهکارهای مبارزاتی ایشان در این جنگ نرم را در چهار عملیات می توان برشمرد:
1) ورود در صحنه حمله به خانه امیرالمومنین و مقاومت در برابر خواسته سقیفه از حضرت علی علیه السلام در بیعت با خلیفه اول؛
در این واقعه، هرچند هدف اصلی اهل سقیفه تحمیل بیعت با خلیفه اول بر علی علیه السلام است، اما حضرت زهرا وارد معرکه شده و محاسبات را به هم می زند به طوری که مردم متوجه جسارت به خانه اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می شوند. در جامعه مدینه، این واقعه بوسیله شبکه های اجتماعی ارتباطی می پیچد به طوری که حمله کنندگان برای مبرا شدن خود به عیادت حضرت زهرا سلام الله علیها می آیند.[4] مهاجران و انصار هم برای عذرخواهی خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها می آیند.[5]
2) بلند گریه کردن در جلوی مردم؛
حضرت زهرا با صدای بلند گریه می کرد، در جلوی دروازه شهر می نشست و گریه می کرد. در حقیقت حضرت زهرا سلام الله علیها با اینکار برای مردم ایجاد سوال می کرد که چرا دختر پیامبر مدام در حال گریه و اشک ریختن است؟ این ایجاد سوال، موجب بیداری و یادآوری آن چیزی است که تحت تبلیغات سیاسی برای افکار عمومی پوشانده شده بود.
وقتی بزرگان مدینه خدمت امیرالمومنین رسیدند، وَ اجْتَمَعَ شُيُوخُ أَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ أَقْبَلُوا إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالُوا لَهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ فَاطِمَةَ ع تَبْكِي اللَّيْلَ وَ النَّهَار... (بحار الانوار، ج43 ص177) و گفتند: يا ابا الحسن! فاطمه شب و روز گريه ميكند، هيچ كدام از ما شب در رختخواب بخواب نميرويم، روزها بعلت مشغله و طلب وسائل زندگى قرار و آرام نداريم، ما از تو تقاضا ميكنيم كه فاطمه یا شب و يا روز گريه كند.
على عليه السّلام بعد از اين جريان اطاقى خارج از شهر مدينه براى حضرت زهراى اطهر ساخت كه آن را بيت الاحزان مي گفتند. موقعى كه صبح مي شد فاطمه اطهر حضرت حسن و حسين عليهما السّلام را برميداشت و متوجه بقيع و خارج از مدينه ميشد [در آنزمان قبرستان بقيع خارج از مدينه بود] و همچنان تا شب مشغول گريه بود. موقعى كه شب فرا ميرسيد حضرت امير مىآمد و فاطمه اطهر را بمنزل خويش باز ميگردانيد. (بحارالانوار ج43 ص177؛ در امالی صدوق ص141 اینگونه آمده: اما فاطمه دختر محمد (ص) بر رسول خدا (ص) گريست تا مردم مدينه بوى در آزار شدند و گفتند از فزونى گريهات ما را آزار دادى و سر مقابر شهداء مىرفت و تا ميخواست ميگريست. )
در این روایت می بینیم که خود امیرالمومنین در جهت دهی مبارزاتی حضرت زهرا سلام الله علیها همکاری کرده و اطاقکی در دروازه شهر برای ایشان ساختند. یک زن همراه دو بچه خود هر روز صبح آنجا رفته و این زن شروع به گریه می کند. دروازه هر شهری محل عبور و مرور تجار و بازرگانان، عابران و رهگذران، مسافران و افراد مختلف است که برای هر کدام سوال پیش می آید چرا این زن در دروازه شهر گریه می کند؟ او کیست؟ این دو کودک کیستند؟ از حضرت سوال می کردند و حضرت به خطبه می پرداخت و وقایع را بازگو می کرد و به روشنگری می پرداختند.
3) حضرت با آینده نگری در جامعه اسلامی در خطابه های خود به تذکار مسلمانان می پردازد و علت دچار شدن بشریت با مشکلات فراوان را بیراهه روی امروز معرفی می کند.
در كتاب احتجاج از سويد بن غفله روايت شده است: چون فاطمه عليها السلام بيمار شد به هنگام شدت يافتن بيماريش گروهى از زنان مهاجر و انصار به عيادتش جمع شدند و بر آن حضرت سلام كرده، گفتند: اى دختر رسول خدا! وضع بيماريت چگونه است و با آن چه مىكنى؟ آن حضرت ستايش خداوند سبحان كرده بر پدرش درود فرستاد، و در قسمتی از سخنانش فرمود:
«اَمَا لَعَمْرِي لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتَجُ ثُمَّ احْتَلَبُوا مِلْءَ الْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً وَ ذُعَافاً مُبِيداً هُنَالِك...»( الاحتجاج، ج1ص109 ؛بحارالانوار ج43 ص160)
اما به جان خود سوگند كه نطفه اين (فتنه) بسته شده است. [و شتر اين فتنه آبستن شده، به همين زودى خواهد زاييد] انتظار كشيد تا اين فساد در پيكر اجتماع اسلامى منتشر شود. از پستان شتر پس از اين خون و زهرى كه زود هلاككننده است، بدوشيد. در اينجاست كه پويندگان راه باطل زيان بينند و مسلمانانى كه در پى خواهند آمد، در مىيابند كه احوال مسلمانان صدر اسلام چگونه بوده است. قلبتان با فتنهها آرام خواهد گرفت. بشارتتان باد به شمشيرهاى كشيده و برّا، و حمله جائر و متجاسر ستمكار، و درهم شدن امور همگان و خود رأيى ستمگران! غنايم و حقوق شما را اندك خواهند داد. و جمع شما را با شمشيرهايشان دور خواهند كرد. و شما جز ميوه حسرت برداشت نخواهيد نمود. كارتان به كجا خواهد انجاميد؟...
4) حضرت برای اینکه این مبارزه تا رسیدن حق به جایگاهش ادامه پیدا کند در وصیت خود از امیرالمومنین درخواست مخفی بودن قبر خود را کرد.
امیر المومنین، اسماء را ديد كه بالاى سر زهرا نشسته گريه مىكند و مىگويد: يتيمان حضرت محمّد چه كنند، بعد از فوت جدّ شما دل ما به فاطمه خوش بود! بعد از فاطمه به چه كسى دل خوش كنيم! آنگاه حضرت على بن ابى طالب عليه السّلام صورت مبارك فاطمه زهرا را باز كرد رقعهاى نزد سر آن بانوى معظّمه يافت كه در آن نوشته بود:
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم، اين وصيّتى است كه فاطمه دختر پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كرده است: فاطمه شهادت مىدهد كه خدايى جز خداى يگانه وجود ندارد، حضرت محمّد بنده و پيامبر خدا مىباشد. بهشت بر حق و دوزخ بر حق است، قيامت خواهد آمد و شكّى در آن نخواهد بود، خداوند كليه افرادى را كه در قبرها مدفونند بر خواهد انگيخت.
يا على! من فاطمه دختر حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مىباشم. خدا مرا در دنيا و آخرت براى تو تزويج نمود.
يا على! تو از ديگران براى (غسل و كفن) من مقدّم هستى، مرا حنوط كن غسل بده، شبانه مرا دفن كن، شبانه بر بدنم نماز بگزار، شبانه به خاكم بسپار، احدى را از فوت من آگاه منماى، من تو را به خداوند میسپارم، و فرزندانم به درود تا روز قيامت! (بحارالانوار ج43 ص214)
نتیجه بحث اینکه تمام این اقدامات در یک نقشه هماهنگ اجرا شده و نمی توان نقطه شروع آن که ورود حضرت فاطمه سلام الله علیها به عرصه مبارزه است را نادیده گرفت. همچنین آنچه طبق نقل های تاریخی شیعه و سنی به حد تواتر رسیده است قابل انکار نیست، ضمن اینکه به گمان کسی نمی رسید که اهل سقیفه حاضر به هتک حرمت دخت نبی مکرم اسلام شوند و شاید کل ماجرا[6] و گفتگوهایی که صورت می گیرد در کمتر از یک دقیقه رخ داده باشد، اما آنچه که مهم است ایجاد یک شوک در اهل مدینه و جامعه اسلامی است که توجه ایشان را به توطئه منافقین جلب کند.
منابع
1. مجلسی، محمد باقر(1111ق). بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار. تهران، اسلامیه.
2. احمد بن على طبرسى(قرن 6). الإحتجاج على أهل اللجاج. مشهد، مرتضی، چاپ اول، 1403قمری.
3. شیخ صدوق. امالی الصدوق. بیروت: اعلمی، 1400ق.
4. الآلوسي البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج3، ص124، ناشر: دار إحياء التراث العربي –بيروت.
5. هلالى، سليم بن قيس، كتاب سليم بن قيس الهلالي، 2جلد، الهادى - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1405ق.
[1] وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة .
فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين .
[2] أنه لما يجب على غضب عمر وأضرم النار بباب على وأحرقه ودخل فاستقبلته فاطمة وصاحت يا أبتاه ويا رسول الله فرفع عمر السيف وهو فى غمده فوجأ به جنبها المبارك ورفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت يا أبتاه فأخذ على بتلابيب عمر وهزه ووجأ أنفه ورقبته؛
[3] از شیعیان باوفای امام زین العابدین علیه السلام
[4] آن دو نفر از حضرت زهرا عليهاالسلام چندين مرتبه رخصت ملاقات طلبيدند، اما به آنان اجازه ديدار نداد آن دو تن صحابى، حضرت على عليه السلام را ضامن خويش قرار دادند. امير مومنان به همسر خود فرمود: من عهده دار شده ام تا آنان با شما ديدار كنند. فاطمه عليهاالسلام فرمود: خانه، خانه تست، هر آنچه تو فرمان دهى. [ر- ك: علل الشرايع، جلد اول، ص 178، امام على بن ابى طالب، ص 320.]
[5] قال سويد بن غفله: فاعادت النساء قولها- عليه السلام على رجالهن فجاء اليها قوم من وجوه المهاجرين والانصار معتذرين، و قالوا: يا سيده النساء لو كان ابوالحسن ذكر لنا هذا لامر قبل ان نبرم العهد، و نحكم. العقد، لما عدلنا عنه الى غيره. فقالت: اليكم عنى، افلا عذر بعد تعذير كم، ولا امر بعد تقصيركم» [اجتماج، جلد اول، ص 149، بحار الانوار، جلد 43، ص 161.]
در احتجاج و بحارالانوار به روايت از سويد بن غفله چنين آمده است: كه زنان مهاجر و انصار آنچه را حضرت زهرا عليهاالسلام برايشان گفته بود براى مردان خود بازگو كردند. پس از آن گروهى از بزرگان مهاجر و انصار در مقام عذرخواهى برآمدند و به نزد حضرت زهرا عليهاالسلام آمدند و گفتند: اى سرور زنان! اگر ابوالحسن (على عليه السلام) پيش از بيعت كردن، با ابوبكر اين نكته را به ما پيشنهاد مى كرد، هرگز ما او را رها نمى كرديم، و به سراغ ديگران نمى رفتيم حضرت زهرا عليهاالسلام كه از گناه آنان سخت ناراحت بود به آنان فرمودند: از من دور شويد! بعد از عذرهاى دروغين شما، ديگر عذرى پذيرفته نيست، و بعد از اين تقصير و گناه شما، ديگر چاره اى وجود ندارد
[6] آتش زدن در و با لگد کوبیدن به آن

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
آن خانم كه بود؟
داستانك:
به نقل از: همسر شهيد
يکبار خاطره اي از جبهه برام تعريف کرد.مي گفت: کنار يکي از زاغه مهمات ها سخت مشغول بوديم. تو جعبه هاي مخصوص،مهمات مي گذاشتيم. ودرشان را مي بستيم.گرم کار،يک دفعه چشمم افتاد به يک خانم محجبه،با چادري مشکي!داشت پابه پاي ما مهمات مي گذاشت توي جعبه ها.
با خودم گفتم:حتماً ازاين خانم هاييه که مي يان جبهه.اصلاً حواسم به اين نبود که هيچ زني را نمي گذارند وارد آن منطقه بشود.به بچه ها نگاه کردم. مشغول کارشان بودند وبي[توجه] مي رفتند ومي آمدند،انگارآن خانم را نمي ديدند. قضيه، عجيب برام سؤال شده بود.موضوع،عادي به نظرنمي رسيد.کنجکاو شدم بفهمم، جريان چيست!رفتم نزديک تر، تا رعايت ادب شده باشد.سينه اي صاف کردم وخيلي با احتياط گفتم:خانم!جايي که ما مردها هستيم،شما نبايد زحمت بکشيد.رويش طرف من نبود.به تمام قد ايستاد وفرمود:«مگرشما درراه برادرمن زحمت نمي کشيد؟»يک آن ياد امام حسين(علیه السلام) افتادم واشک توي چشمام حلقه زد.
خدا بهم لطف کرد، که سريع موضوع را گرفتم وفهميدم جريان چيست. بي اختيار شده بودم ونمي دانستم چه بگويم خانم، همان طور که روشان آن طرف بود، فرمود:«هرکس که ياور ما باشد. البته ما هم ياري اش مي کنيم»
[کتاب خاک هاي نرم کوشک نویسنده:سعيد عاکف، صفحه 166]

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
تنها لبخند حضرت زهرا ؛ براي چه بود؟
بسياري از خانمها به حضرت زهرا سلام الله عليها علاقه بسياري دارند و براي ايشان گريه مي كنند ؛ اما متاسفانه حجاب را رعايت نمي كنند. لازم است به اين روايت توجه كنند
روايت شده: حضرت فاطمه سلام الله عليها به اسماء بنت عُمَيْس فرمود: من ناپسند مىدانم آنچه را كه با آن جنازهى زنان را حمل مىكنند ، كه پارچه اى روى جنازه ى آنها مىاندازند و جسم آنها از زير پارچه پيدا است، و هر كس آن را ديد تشخيص مىدهد كه مرد است يا زن، من ضعيف شده ام و گوشت بدنم گداخته شده، آيا چيزى نمى سازى كه مرا بپوشاند.
اسماء گفت: آن زمان كه در حبشه بودم ، مردم حبشه براى حمل جنازه چيزى را كه پوشاننده بدن بود ساخته بودند، اگر مىخواهى مثل آن را بسازم.
فاطمه سلام الله عليها فرمود: آن را بساز.
اسماء تختى طلبيد و آن را به رو انداخت، سپس چند چوب از شاخه ى خرما طلبيد و آن را بر پايه هاى آن تخت، استوار كرد و سپس پارچهاى روى آن كشيد (شبيه عِمارى درآمد) و به فاطمه سلام الله عليها عرض كرد: تابوتهاى مردم حبشه، اين گونه است.
فاطمه سلام الله عليها آنرا پسنديد و به اسماء فرمود: خدا تو را از آتش دوزخ محفوظ بدارد، مانند اين تابوت براى من بسازد و مرا با آن بپوشان.
و نقل شده وقتى كه حضرت زهرا سلام الله عليها آن تابوت را ديد خنديد، با توجه به اينكه بعد از رحلت رسول خداصلي الله عليه و آله هيچگاه تبسّم (لبخند) نكرده بود و فرمود: اين تابوت، چقدر زيبا و نيكو است كه مانع مشخص شدن زن و مرد مى شود! [كشف الغمّه ج 2 ص 67 به نقل از ابن عبّاس]
و نيز حضرت صدیقهی کبری سلام الله عليها وصیتهای خود را به شرح زیر بیان داشت:
1. ای پسر عمو!؛ مردها بدون همسر نمی توانند زندگی کنند... خواهشمندم بعد از من با اُمامة (دختر خواهرم، زینب) ازدواج کن، زیرا نسبت به کودکان من مهربان است.
2 ـ برای من تابوتی تهیه کن که در موقع حمل جنازهام، حجم بدنم پیدا نباشد...
3 ـ مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار. اجازه نده اشخاصی که حقّم را غصب کردهاند و اذیّت و آزاری نمودند، بر من نماز بخوانند و یا به تشییع جنازهام حاضر شوند...».
[مناقب آل أبی طالب(ع) 3: 362؛ بحار الأنوار... ج 43: ص 214]
نكته عجيب اينجاست كه حضرت زهرا سلام الله عليها با وجود وصيت به دفن شبانه، وصيت به ساخت تابوت مي كنند . در صورتي كه در هنگام شب ، بدن ايشان ديده نميشد و اين نشانه حياي عجيب اين بانوي مكرمه است

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
مگر جراحي بدون بيهوشي ممكن است؟!!!
(به بهانه 27 ربيع الثاني سالروز ارتحال آيت الله العظمي سيداحمد خوانساري )
برخي از مردم و متاسفانه گاهي شيعيان، مي پرسند مگر مي شود تير از پاي حضرت علي عليه السلام بيرون بكشند و ايشان متوجه نشوند ما مي گوييم : حضرت علي عليه السلام كه جاي خود؛ شاگرد مكتب ايشان هم به اين جايگاه مي رسد.
داستانك:
حضرت آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری(1405ق) که از مراجع تقلید بودند، به دلیل بیماری زخم معده به دستور پزشک معالج در بیمارستان بستری شدند، وچون ایشان سالخورده و ضعیف البنیه بودند و در وقت بستری شدنشان 89 سال از عمرشان میگذشت لذا طاقت تحمل جراحی بدون بیهوشی ممکن نبود و از طرفی هم ایشان اجازه بیهوش کردن را نمیدادند زیرا معتقد بودند که در هنگام بیهوشی تقلید مقلدین اشکال پیدا میکند.
دکتر معالج به ایشان عرض میکنند که طبق آزمایشها و عکسبرداری ها باید حتما عمل جراحی روی حضرتعالی صورت گیرد.
آیت الله العظمی خوانساری میفرمایند: مانعی ندارد، عمل جراحی را هروقت خواستید شروع کنید اما بيهوش نكنيد(چون به نظر ایشان در صورت بیهوشی، تقلید مقلدینشان دچار اشکال میشد.)؛ ولی قبل از آن به من خبر دهید که با تلاوت قرآن و توجه به آن مشکل بیهوش کردن شما هم حل شود.
دکتر جراح پذیرفت و لحظاتی بعد عرض کرد: ما آماده هستیم که دست به کار شویم، آیت الله خوانساری فرمودند: هروقت من شروع به خواندن کردم شما هم شروع کنید، دکتر میگوید تا ایشان شروع به خواندن سوره انعام کردند چاقوی جراحی را روی شکم ایشان گذاشته و دست به کار شدیم و چنان ایشان بیحرکت بودند که گویا در حال بیهوشی کامل هستند، بعد از پاره کردن و دوختن و اتمام کار عرض شد که آقا کار ما تمام شد، ایشان قرآن را بستند و فرمودند: صدق الله العلی العظیم.
عرض کردم: آقا دردتان نیامد؟ فرمودند: مشغول قرآن بودم نفهمیدم.
[به نقل از سخنراني آيت الله مجتهدي تهراني و كتاب مردان علم در میدان عمل، ج ۴، ص ۱۸۸ و ۱۸۹]

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
انتظار فرج واقعی کدام است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیّدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة الهل علی أعدائهم أجمعین، من الآن إلی قیام یوم الدین و لا حول و لا قوة الّا بالله العلی العظیم.
مسأله انتظار فرج و منجی عالم، اختصاص به تشیع ندارد و معتقدین به ادیان مختلف هر کدام به نحوی منتظر منجی موعودی بوده و نگاه خاصی به این مسأله دارند. ولی آنچه اکنون درصدد بیان آن هستیم، بررسی دیدگاه های مختلف شیعیان نسبت به مسأله انتظار فرج موفور السرور قطب دایره امکان حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف می باشد.
با توجه به ابعاد گوناگون انتظار، می توان شیعیان منتظر را به چهار دسته تقسیم نمود.
گروه اول:
گروه اول از منتظران حضرت ولی عصر علیه السلام کسانی هستند که نگاهشان به ظهور ایشان بیش از یک خبر نیست؛ و اجمالاً آن را در اعمال لایه های اعتقادی ذهن خود طبقه بندی کرده و سالی یکبار هم به فایل ظهور و انتظار ذهن خود سر نمی زنند.
طبیعتاً زندگی آنها، هیچ رنگ و بوئی از انتظار نمی دهد و با تغییر و تحولات زمانه، برنامه زندگی آنها هر روز رنگ جدیدی به خود می گیرد.
چنین افرادی به جهت کمبود اطلاعات دینی و اُنس با آموزه های غیراسلامی غربی و شرقی، عموماً دچار شک و تردید شده و در وادی هائی خطرناک گرفتار می شوند. و از همین روست که در روایات آخرالزّمان در مورد برخی از افراد آمده: أصبح مسلماً و أمسی کافراً.
گروه دوم:
اما دسته دوم از منتظران که اکثر جامعه ی شیعی را در بر می گیرد، افرادی هستند که اعتقاد به تحول جهانی حضرت بقیة الله را از پدران خود به ارث برده اند. و در مقام گفتار و ادعا سخت خود را شیفته ی دیدار و فرج مولایشان معرفی می کنند و گه گاهی در مناسبت های مختلف مذهبی عرض ارادتی می کنند و احیانا ذکر اللهم عجّل لولیّک الفرج بر زبان جاری می سازند. اما در مقام عمل و در زندگی و اجتماع، کوچه و بازار، درس و مسجد وقتی اعمال آنها را زیر ذرّه بین قرار دهیم، گویا اصلاً بوئی از شخص منتظر از او به مشام نمی رسد؛ و وقتی در زوایای نفس او بنگریم، هیچ تمایلی نسبت به ظهور آن حضرت در او دیده نمی شود.
گرچه با زبان قال می گوید: «خدایا امام زمان ما را برسان» ولی با زمان دل می گوید: «خدایا از تو می خواهم قدری در آمدن حضرت دست نگهداری تا من به کمال مشتهیات خود نائل آیم. بارالها! مخارج عائله سنگین است؛ من قدری از مال ربوی استفاده می کنم. وقتی به وضع مناسبی از جهت مالی رسیدم توبه و استغفار می کنم. علاوه بر آن خمس آنرا نیز از باب ردّ مظالم می پردازم و …» خلاصه در هر زمینه ای در امور روزمره با توجیهات غلط و کلاه های شرعی عمر خود را سپری می کند. در حالی که خود در سویدای نفسش آگاه است که همه یا غالب برنامه هائی که برای زندگی خود چیده است، همه ی آن یا غالب آن با شرع پاک اسلام یا بهتر بگوئیم با آنچه که امام زمان علیه السلام از او می خواهند، مغایرت دارد.
از اینها گذشته نسبت به ظهور حضرت رعب و ترس عجیبی در دل احساس می کند، با خود می گوید: «آخر این آقا هم اگر روزی تشریف بیاورد، مرا از همه مشتهیات نفسانی که منع می کند، هیچ، می گوید: بسم الله این شمشیر و این میدان جنگ، بفرمایید جهاد کنید.»
براستی با این دیدگاه به داستان فرج نگریستن، از بزرگترین جفاهاست! لذاست که در درون خود هیچ رغبتی به ظهور ندارد و با خود زمزمه می کند: یابن الحسن روحی فداک، اصبر الی یوم الفراغ (فراغ عن الدنیا)؛ یعنی آقای من، شما حقّید، ولی من آماده نیستم، انشاء الله بعد از رسیدن به تمام آرزوهایم، بعد از ۱۲۰ سال اگر عمری و توفیقی بود، برای جانفشانی در خدمتیم.
باید توجه داشت که این طرز فکر بسیار خطرناک است و چنین شخصی با گذر زمان-خدای ناکرده مبتلا به نوعی بی تفاوتی و کم توجهی نسبت به مسأله فرج و عموم مسائل دینی خود می شود و نه تنها این انتظار کاذب سبب قرب و نزدیکی او به صراط مستقیم نمی گردد، بلکه هر روز به شک و شبهه ی او افزوده می شود تا جائیکه چه بسا با وارد شدن مختصر شبهه ای همه معتقدات خود را از دست داده و آخرالامر ندا سرمی دهد: یا حَسرتَی علَی مَا فَرَّطتُ فِی جَنب الله.(۱)
برای رهایی از این خطر باید انسان سطح معلومات دینی خود را بالا ببرد و برای مسأله فرج، علماً و عملاً برنامه ریزی دقیق کرده، آن را مو به مو اجرا کند تا به لطف حضرت حقّ در زمره ی منتظران واقعی آن حضرت قرار گیرد.
در نیمه شعبان سنه ۱۴۱۵ هجریه قمریه در مراسم عمامه گذاری عدّه ای از طلاب، حضرت علاّمه آیة الله حسینی طهرانی درباره کیفیت اعتقاد به امام زمان علیه السلام مطالبی بسیار نفیس بیان فرموده اند که ما قسمتی از آن را به عنوان تبرک ذکر می کنیم، ایشان فرمودند:
«آن امام زمانی که ما معتقدیم، همه معتقدند و در دعاها برای تعجیل آن حضرت دعا می کنند، آن امام زمانیست که متحقّق به حقّ است. اگر الآن ما متحقّق به حقّ باشیم و الله همین الآن ظهور می کنند، ولی ما با این اعمال خودمان او را کنار می زنیم، او را از صحنه خارج می کنیم، اگر هم ظهور کند با هزار ایراد بر کارهای او ایراد می گیریم و او را شخص لایق حکومت و زمامداری نمی دانیم و با فرمول های اصولی و اجتهادی در برابر احکام غیبیّه او، او را محکوم می کنیم؛ چون زمینه کلّی آماده برای ظهور او نیست، و ما او را نمی پذیریم و ردّ می کنیم؛ او هم به التماس نمی آید ظهور کند و دنبال ما بگردد. بدانید که او عزیز است به عزّت خدائی! وَ للهِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنینَ وَ لَکَنَّ المُنافِقینَ لا یَعلَمُون.(۲)
حالا ما واقعاً دنبال امام زمان می گردیم؟! یا نه، بر اصل تعبدّ و تقلید از نیاکان و اجداد است؟! اگر این دوّمی باشد که خیلی اهمیّت ندارد، ما اگر شیعه هم نشویم سنّی هم باشیم، اگر مسلمان هم نشویم، یهودی و نصرانی هم باشیم، زیاد تفاوتی ندارد؛ زیرا که آراء و مذاهب، مختلف است. هر کس چیزی را می گیرد و دنبال آن چیز می رود و با آن انس دارد و سرگرم است. و اگر بنای تحقّق به حقّ نباشد چه داعی داریم که ما برخصوص این امام زمان بایستیم؟ شب نیمه شعبان غسل کنیم، تا به صبح بیداری بکشیم، عبادت کنیم، به کارها و سنّت مشغول باشیم و بر میلاد او خوشحالی می کنیم، و بر فرج او انتظار داشته باشیم، و انتظار فرج را اعظم از مثوبات بدانیم، اینها برای چیست؟ اینها برای تحقّق به حقّ است، غیر از تحقّق به حقّ هیچ نیست.
و الّا اگر ما از قرآن دور باشیم، امام زمان از ما دور است. آیات قرآن همه اش حجّت است، در زمانی دون زمانی نیست، ما همیشه با قرآن باید آشنا باشیم، قرآن را باید حفظ کنیم، با قرآن باید سر و کار داشته باشیم، به معانی قرآن باید آشنا باشیم، لغات قرآن باید در زندگی ما رواج داشته باشد.»
گروه سوم:
اما گروه سوم از شیعیان و محبین اهل بیت علیهم السلام کسانی هستند که عموما در خانواده های مذهبی رشد کرده و از اعتقادات مذهبی صحیح و محکمی برخوردارند. تعداد این افراد گرچه از گروه دوم کمتر است، امّا به هر حال تعداد متنابهی از جمعیّت شیعی را دربرمی گیرد.
محبت اهل بیت علیهم السلام در این افراد از بدو تولد با شیر مادر در جانشان نشسته و با ذکر یابن الحسن یابن الحسن قدم به سن تکلیف نهاده اند. روزه و نمازشان را بیاد مولایشان به جا می آورند، و بر شرکت در مجالس اهل بیت علیهم السلام مداومت دارند و خلاصه در شادی و عزا تمام توجهشان مبذول وجود حضرت بقیة الله العظم علیه السلام است. و غایت مطلوب و آرزویشان دیدار روی منیر آن حضرت می باشد و چه بسا برای نیل به این مقصود، کرارا شب های چهارشنبه ی جمکران را ادراک کرده اند و …
نهایتاً با بررسی حالات این گروه پاک و مؤمن و متّقی می بینیم که برخی از ایشان با گذشت زمان و تأخیر در امر فرج و موفق نگشتن به زیارت حضرت دچار مشکلاتی از قبیل یأس و نومیدی شده، دست از همه ی مسائل دینی شسته و حتّی احیانا از شنیدن این گونه امور ابراز انزحار می کنند که متأسفانه در زمان ما آمار این دسته افراد روبه فزونی است! و گروهی نیز که به یأس مبتلا نمی شوند علی رغم اینکه سال هاست در یاد آن حضرت به سر برده و در فراق می سوزند، ولی نفوسشان در مراحلی متوقف شده و از رشد و تکامل باز ایستاده اند.
امّا مشکل اساسی و خطای بزرگی که دامنگیر این گروه شده اینست که: خواسته یا ناخواسته وجود ائمه طاهرین و خاصّه حضرت ولی عصر علیهم السّلام را استقلالی پنداشته اند و لقاء و دیدار آن حضرت را غضر و مقصود اصلی خود قرار داده اند، نه لقاء و رضای الهی را؛ و چون دیدار ظاهری آن حضرت بر اساس حکمت الهی مصلحت نبوده و روزی ایشان نمی شود به یأس دچار می گردند و یا از رشد باز می مانند.
آری وجود آن حضرت ظلّی و تبعی است و مقصد و مقصود باید خود خداوند باشد. هرچه هست از آن خداست، صفات و اسماء حقّ متعال است که در آن حضرت تجلّی کرده و آن حضرت را آئینه و مرأت تمام نمای صفات جمال و جلال حقّ ساخته است. این حقیقت از مسلمات و ضروریات اسلام و اهل توحید است که هیچ موجودی اعمّ از جزئی و کلّی، کوچک و بزرگ، وجود استقلالی ندارد، بلکه همه موجودات مظاهر و مجالی ذات اقدس واجب الوجودند و هر کدام به حسب سعه و ضیق ماهیّات و هویّات خود، نشان دهنده ی حقّ می باشند. لذاست که قرآن مجید تمام موجودات ملکی و ملکوتی را آیه ی خدا می داند.
از فرمایشات معصومین نیز، شواهد زیادی در این زمینه وجود دارد که ایشان برای خودشان مقام استقلالی قائل نبوده و نگاه استقلالی را تفویض و غلط می دانسته اند. در کتاب شریف نور مجرد در این زمینه آورده اند: «مگر نه اینست که ائمه علیهم السلام را در زیارت جامعه، اینگونه مورد خطاب قرار می دهیم: الدُّعاة إلی الله و الأدلّاءُ علی مرضات الله. یعنی أئمه علیهم السلام داعی و دعوت کننده به سوی الله هستند. حقائق نوریه ی ایشان داعی، و ذات حضرت حی قیوم مدعو إلیه است. و حقیقت ایشان، خدانماست نه خودنما؛ یعنی آنان آمده اند تا شیعیان خود را به سوی خداوند حرکت دهند و آنچنان که خود حائز مرتبه ی تمام و کمال از محبت حضرت رب تبارک و تعالی بوده و التامین فی محبة الله هستند. قلوب موالیان خود را نیز از شراب محبت خدا مملو سازند، تا آنان با مستی و سُکر حاصل از آن شراب، از رجس شرک و خودپرستی غفلت طاهر شوند.»(۳)
موالیان ما وسیله و طریق و مربی اند، برای صعود به اعلا ذروه ی کمال که توحید به حضرت ربّ العزّة جل و علا و مقام عبودیت است.
این معنا غلط است که بگوئیم ائمه طاهرین صلوات الله علیهم أجمعین آمده اند ما را به خود بخوانند و بشر باید بذل توجه به امامان نماید؛ ولی امامان خود به خدا توجّه می کنند، این طرز تفکّر سر از شرک در می آورد.
مَثل این سخن، مثل این است که کسی از نردبانی برای رسیدن به بام استفاده نماید و در حال بالارفتن باشد، و چون به کنار بام می رسد بر روی نردبان توقّف کند. حال هرچه به او بگوئیم: عزیزم رسیدی به بام، بیا گام دیگری بردار و بر بالای بام برو و به منظورت برس، می گوید: نه همین جا مناسب است!
این تفکّر اشتباه، گاه تا جائی پیش می رود که امروزه بعضی می گویند: «ما نماز هم که می خوانیم، توجهمان را به امام زمانمان منعطف کرده و به او اقتدا می کنیم و لذا همیشه نماز را به جماعت حضرت برگزار می نماییم.» یا در زیارت مشاهد مشرّفه رو به امام کرده و برای امام سجده می کنند و نمونه هائی از این قبیل که همه نشان از نگاه استقلالی به امام علیه السلام دارد.
باید دانست که مسلّماً توسّل و انابه و التماس به درگاه معصومین علیهم السلام عین حقّ است و حرمانی بالاتر از این نیست که کسی از درگاه پر احتشام اهل بیت رانده شده و دستش از دامان ایشان کوتاه گردد.
ولی توسل، به معنای وسیله قراردادن ایشان برای رسیدن به خداوند است، نه غفلت از خداوند (به واسطه توجه استقلالی به ایشان)؛ صحبت در اینست که آیا آن بزرگواران راضی اند که ما به قسمی عمل کنیم که توجه ما به آن بزرگواران ما را از توجّه به ذات ربوبی باز دارد؟!
روزی یکی از بزرگان از باب مزاح نقل می کردند و می فرمودند: «غالباً شیعیان برای ائمه علیهم السّلام در اعیاد و وفیات و مناسبت های دیگر مجالسی برپا کرده، ذکر آن بزرگواران آن را به میان می آورند، اما از همه مظلوم تر خود خداست، که هیچ مجلسی برای ذکر و یاد او گرفته نمی شود!!
این مطلب لطیفه ای است که حکایت از یک حقیقتی می کند و گرنه خداوند که مظلوم واقع نمی شود، این مائیم که صرفاً توجّه خود را به یک سلسله اسبابی قرار داده و از اصل مقصود چشم پوشی کرده ایم، در حقیقت این ظلم که حرمان از ذکر الهی است؛ به ما متوجّه است.
مگر قرآن کریم نفرموده است: اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب.(۴)
روزی خدمت یکی از بزرگان و علمای مشهد بودم که سخن از ادعیه توحیدی مفاتیح به میان آمد، بنده عرض کردم: آقا ادعیه توحیدی فراوانی از اهل بیت علیهم السلام وارد شده و بسیاری از ادعیه ی مفاتیح هم به ما یاد می دهد که چگونه با خدا صحبت کرده و به او توجه کنیم. ایشان فوراً فرمودند: نه نه! آن ادعیه مربوط به خود ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین است. ما نمی فهمیم حال آنها با خدا چگونه بوده است. ما باید به همین توسّلمان به ایشان بپردازیم!
سؤال: اگر توجه استقلالی به امام صحیح نیست، پس چرا بعضی از روایات، ما را مستقیماً به حضرات معصومین ارجاع داده و توجه استقلالی دعوت می نماید؟!
پاسخ: با تأمل در مجموع روایات فهمیده می شود که در این موارد نیز گرچه خطاب ما به امام علیه السلام است، ولی باید توجه غیراستقلالی باشد.
خوب است وجه جمعی را که در کتاب نور مجرد مؤلف محترم آورده اند را در اینجا بیاوریم، ایشان می فرمایند: «علامه والد می فرمودند: تقاضای حاجت به طور مستقیم از خود معصومین نیز صحیح است و در برخی از زیارات و ادعیه نیز وارد شده است؛ مانند ذیل دعای فرج:
یا محَمدٌ یا علیٌّ یا علیُّ یا مُحَمَّد، اکفیانی فَإنَّکُما کافیانَ وَانصُرانِی فَإِنَکُما ناصِران، یا مَولانا یا صاحِبَ الزَّمان، الأمانَ الأماَن الأمانَ، الغَوثَ الغوثَ الغوثَ، أدرکنی أدرکنی أدرکنی، السّاعة السّاعة السّاعة، العَجَلَ العَجَلَ العَجَلَ؛ یا أرحَمَ الرَّاحِمینَ، بِحقِّ مُحمَّدٍ وَ ءَالِهِ الطَّاهِرینَ،
ولی در این موارد نیز باید أنوار طاهره معصومین را فانی در خداوند لحاظ نموده و مرآت و مجلای حق ببیند، نه اینکه ایشان را مستقلاً منشأ اثر تلقی کند.
کرارا می فرمودند: افرادی که طالب غیر پروردگار و غیر توحید هستند نوعاً لسانشان به توحید باز نمی شود و در گفتار آنان نه در ابتداء و نه در انتهاء سخنی از توحید به میان نمی آید.
غیرتوحید، هرچه می خواهد باشد، با توحید قابل معاوضه نبوده و نباید در آن توقف نمود؛ ولو اینکه ملّا أعلی و أنوار مقدس أهل بیت علیهم السلام یا ملائکه باشد.
روزی در خدمت حضرت علامه والد رضوان الله تعالی علیه به دیدار یکی از بزرگان و مشاهیر علماء رفتیم. در طول یک ساعت و اندی که در مجلس ایشان بودیم، آن عالم میزبان فقط راجع به حضرت بقیّة الله الأعظم أرواحنا له الفداء و زمان ظهور و افرادی که در محضر و رکاب آن حضرت خواهند بود صحبت نمودند. ناگفته نماند که حقیر بارها در مجلس ایشان شرکت کرده و همیشه مجلسشان به همین منوال بود. پایان آن مجلس وقتی حضرت علامه ی والد بیرون آمدند، رو کردند به بنده و فرمودند: ببینید! این آقا به عالم توحید راه پیدا نکرده اند! اگر به آن عالم راه یافته بودند، در تمام این مجلس لاأقل کلامی از توحید حضرت حقّ نیز بر زبان می آوردند.» (۵) بنابراین اگر کسی دائماً نام ائمه را با نگاه توحیدی بر زبان داشته و از ایشان استمداد بجوید، کاملاً مطلوب است؛ ولی اگر به دیده ی استقلال بین مبتلا شود، باید آنرا اصلاح نماید. یکی از تلامذه ی مرحوم علامه نقل می فرمود: «عادتی یکی از دوستان بر این بود که در هنگام نشست و برخاست و کارهای دیگر «یا علی» می گفت. روزی در محضر مرحوم علامه درموقع برخاستن طبق عادت گفت: یاعلی؛ مرحوم علامه بدون فاصله با قصد انشاء فرمودند: «یاالله» باری، گذشته از نگاه استقلالی اشکال مهم دیگری که عموماً دامنگیر این گروه می شود این است که مقصد اعلای خود را دیدار ظاهری حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء قرار می دهند و اگر احیانا دیدار منیر حضرتش روزی آنان شد، دیگر هیچ خواسته ای ندارند.
در حالی که صرف دیدار ظاهری امام علیه السلام دردی را دوا نمی کند. حضرت علّامه آیة الله طهرانی در این باب می فرمایند: «چنانچه فقط به دنبال ظهور خارجی باشیم بدون منظور و محتوایی از آن حقیقت، در این صورت آن حضرت را به ثمن بخسی فروخته ایم و در نتیجه خود ضرر بسیاری برده ایم؛ زیرا مراد و مقصود، تشرّف به حضور طبیعی نیست، وگرنه بسیاری از افراد مردم در زمان حضور امامان به حضورشان می رسیده اند و با آنها تکلّم و گفتگو داشته اند، ولی از حقیقت شان بی بهره بوده اند. اگر ما در مجالس توسل و یا در خلوت، به اشتیاق لقای آن حضرت بوده باشیم، و خداوند ما را هم نصیب فرماید؛ اگر در دلمان منظور و مقصود لقای خدا و حقیقت ولایت نباشد، در این صورت به همان نحوی به خدمتش مشرف می گردیم که مردم در زمان حضور امامان به خدمتشان مشرف می شده اند؛ و این غبن و ضرری است بزرگ که ما با جدّ و جهد و با کدّ و سعی به محضرش شرفیاب شویم و مقصدی بالاتر و والاتر از دیدار ظاهری نداشته باشیم، یا آن حضرت را برای حوائج مادّیه و یا رفع گرفتاری های شخصی و یا عمومی استخدام کنیم. این امری است که بدون زحمت توسّل برای همه ی افراد زمان حضور امامان علیهم السّلام حاصل بوده است!
ولی آنچه حقّاً ذی قیمت است، تشرّف به حقیقت و وصول به واقعیت آن حضرت است. اشتیاق به دیدار و لقای آن حضرت، از جهت آیتیّت و مرأتیّت حضرت حقّ سبحانه و تعالی است؛ و این مهم است، و این از أفضل اعمال است، و چنین انتظار فرجی زنده کننده ی دل ها و راحت بخشنده ی روان هاست. رزقنا ان شاء الله بمحمّد و آله.
دانستن زمان ظهور خارجی برای ما چه قیمتی دارد؟ و لذا در اخبار از تفحّص و تجسّس در این گونه امور هم نهی شده است.(۶)
شما فرض کنید ما با علم جفر و رمل صحیح به دست آوردیم که ظهور آن حضرت در یکسال و دوماه و سه روز دیگر خواهد بود؛ در این صورت چه می کنیم؟ وظیفه ما چیست؟
وظیفه ی ما تهذیب و تزکیه و آماده کردن نفس اماره است، برای قبول و فداکاری و ایثار…»(۷) پس نتیجتاً اگر ما در صدد اصلاح نفس برآمدیم، فرج حقیقی برای ما منکشف می شود و الّا یا به زیارت ظاهری موفق نمی شویم و یا اگر هم بشویم، چون درصدد اصلاح نفس نبودیم، لقاء بدن عنصری و مادّی آن حضرت برای ما اثر بسیاری نخواهد داشت، و از این لقاء فائده ای نخواهیم برد. و لذاست که می بینیم بسیاری از افرادی که در مسجد سهله و کوفه و یا بعضی اماکن متبرکه دیگر برای زیارت آن حضرت مقیم بوده اند و اربعین ها گرفته و نذرهایی کرده اند و به زیارت هم نائل شده اند، ولی چیز مهمّی از آن زیارت عائدشان نشده است.
گروه چهارم:
گروه چهارم منتظران لقاء واقعی حضرت صاحب الأمر علیه السلام هستند که با دو بال علم و عمل پا در عرصه ی تهذیب و تطهیر نفس گذارده، و با نفس أماره خود به جنگ مشغول شده، و هدف اصلی ایشان لقای خدا می باشد و در راه مقصود کمر همّت را محکم بسته، به مجاهده می پردازند.
بدون شک اگر این اشخاص در مسیر مجاهده ثابت قدم بمانند، به مقتضای والَّذینَ جَاهَدوا فِینَا لَنَهدیَنَّهُم سُبُلَنا ، به مقصود خواهند رسید و ظهور شخصی و باطنی آن حضرت برای آنان صورت می گیرد؛ زیرا لقای حضرت حقّ بدون لقای آیتی و مرآتی امام علیه السلام صورت نپذیرد.
توضیح اینکه امروزه راه تشرف به حقیقت ولایت آن حضرت باز است، و مهم نیز همین است، ولی نیاز به مجاهده با نفس اماره و تزکیه نفس دارد، خواه ظهور خارجی و عمومی آن حضرت بزودی واقع گردد یا نگردد، زیرا خداوند ظالم نیست و راه وصول را برای افرادی که مشتاقند نبسته، بلکه این در پیوسته باز است. و به تعبیر دیگر حقیقت آیه ی کریمه قرآن که در روز غدیر خم نازل شد، الیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دینَکُم ،(۸) هنوز زنده و پابرجاست و تا امروز که در غیبت کبری به سر می بریم دین به کمال خودش باقی است. و کسی نمی تواند ادعا کند که چون امام ما غائب اند، طریق اصلاح نفس و سیر و سلوک مسدود شده و دین خدا فعلاً ناقص و راه بسته است، تا آن حضرت ظهور بفرمایند.
نه امام علیه السّلام غائب نیستند. این مائیم که خود را از منظر ایشان مخفی کرده و با هزاران آلودگی نفسانی خود را از دیدار دل آرای اماممان محروم کرده ایم. تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز.
در کتاب شریف امام شناسی در این باب آورده اند:
«در اینجا باید سه نکته را در نظر داشته باشیم،
نکته اول آنکه: غیبت آن حضرت از جانب ماست نه از جانب ایشان، یعنی ما به واسطه گناه و انانیّت و استکبار، خود را از زیارتشان محروم داشته ایم نه آنکه ایشان خود را مهجور و مخفی می دارند؛ و به عبارت دیگر او از ما غائب است و ما از او غائب نیستیم.
نکته دوم آنکه: قدرت و علم و احاطه و سیطره آن حضرت به امور، متوقف بر زمان ظهور نیست، بطوریکه قبل از ظهور فاقد آن باشند و پس از ظهور واجد شوند؛ بلکه در هر دو حال هَیمنه و سَیطره و احاطه تکوینیه که لازمه ولایت کلیّه است با آن حضرت است، ولی قبل از ظهور، این مطلب از انظار مردم و از ادراک عقول و نفوس پنهان است و پس از ظهور آشکار می شود.
نکته سوم آنکه: قدرت عملیه و گسترش علمیه و احاطه تکوینیه آن حضرت به امور، منحصر در کارهای خیر و بِرّ و احسانی که به نظر ما خیر است نیست؛ بلکه هیمنه و سَیطره بر تمام امور است از خیرات و شرور، و به طور کلی بر هر عمل و بر هر فعل و بر هر موجودی از موجودات؛ زیرا که بر اساس نظام کلی عالم تکوین، عالم سراسر خیرات است و أبداً شری وجود ندارد؛ شر، امر عدمی است و از خدا نیست و از ولیّ خدا هم نیست؛ و الشرُّ لَیسَ إِلَیکَ. »(۹) بنابراین ما باید هدفمان لقاء خدا بوده و وجود مقدس حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به عنوان مرآت و طریق ببینیم و با استمداد از ولایت کلیه آن حضرت، دائماً در سیر به سوی خداوند قدم برداریم تا وارد حرم امن و امان الهی گردیم که اگر چنین نمائیم همواره قلباً و روحاً به آن حضرت متصل می باشیم.
انسانی که در مقام عبودیت قرار گرفته به درجه ای می رسد که حضور و غیاب امام برای او تفاوتی ندارد و همیشه از آن کانون فیض بهره مند است.
در احوالات مرحوم حداد و مرحوم آیة الله حاج شیخ محمدجواد انصاری همدانی قدس الله تربتهما، در کتاب شریف روح مجرّد آمده است: «حضرت آقا خیلی در گفتارشان و در قیام و قعودشان و به طور کلّی در مواقع تغییر از حالتی به حالت دیگر، خصوص کلمه ی «یا صاحب الزمان» را بر زبان جاری می کردند.
یک روز یک نفر از ایشان پرسید: آیا شما خدمت حضرت ولیّ عصر ارواحنا فداه مشرف شده اید؟
فرمودند: کور است هر چشمی که صبح از خواب بیدار شود و در اولین نظر نگاهش به امام زمان نیافتد.
أقول: چقدر این جمله شبیه است به کلام مرحوم آیة الله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی قدّس الله تربته که چون از ایشان سؤال شد: چه وقت انسان حضور صاحب الزمان می رسد؟!
فرمودند: «در وقتی که حضور و غیبتش برای انسان تفاوت نداشته باشد.» (۱۰)
و همچنین یکی از شاگردان مرحوم علامه طهرانی نقل می کنند: در زمان اقامت ایشان در طهران، روزی خدمتشان عرض کردم، آیا شما محضر حضرت می رسید؟ و اگر با ایشان دیدار دارید نحوه ی آن به چه صورت است؟ فرمودند: مَثَل ما مَثَل یک فرزند دبستانی که مشغول تحصیل و رسیدگی به تکالیفش است و پدر این فرزند در محل خود به آموزش مشغول است. هر گاه سؤال و مشکلی برای او پیدا می شود، بدون هیچ گونه مانعی حضور پدر رسیده، مسأله خود را مطرح و عرض حاجت می کند. البته شما این مطلب را در حیات بنده برای کسی نقل نکنید.
امید آنکه خداوند ما را از منتظران واقعی آن حضرت قرار دهد و مقدمات ظهور شریفشان هرچه سریع تر محقّق شده و چشمان رمددار ما به جمال دل آرایشان روشن و منوّر گردد. آمین یا ربّ العالمین.
پینوشتها:
۱٫ آیه ی ۵۶، سوره ی ۳۹: الزمر.
۲٫ ذیل آیه ۸، از سوره ۶۳: المنافقون.
۳٫ نور مجرد، ص ۴۹۹٫
۴٫ آیه ی ۲۸، از سوره ی ۱۳: الرعد.
۵٫ نور مجرّد، ص ۵۰۱ و ۵۰۲٫
۶٫ ر.ک: بحارالانوار، ج۵۱، باب ۲۱، ص ۱۰۱٫
۷٫ رساله سرّالفتوح، ص ۷۲٫
۸٫ آیه ی ۳: از سوره ی ۵: المائده.
۹٫ امام شناسی، ج۵، ص ۱۹۳٫
۱۰٫ روح مجرد، ص ۵۱۳٫

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
انشاءالله ظهور نزدیک است تحقق برخی علائم آخرالزمان در شام و عراق
آیتالله روحالله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(ع) میگوید: ما در آخرالزمان هستیم و علائمی که در روایات شریفه هست، دارد محقق میشود از جمله در شام و عراق.
وظایف منتظران
یکی از وظایف منتظرین عالم این است که اولاً ایمان به غیب داشته باشند، قرآن مجید الهی میفرماید: «الم ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»،
تا کسی ایمان به غیب نداشته باشد، نمیتواند منتظر باشد و از خصوصیات مهم منتظرین عالم این است که اعتقاد دارند به اینکه حضرت(عج) در عالم غیبت هستند و به غیب ایمان دارند و بعد به خاطر همین ایمان دارند، اگر باز خوب تأمل کنیم قبل از اینکه قرآن کریم «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» بیان بفرماید، خصوصیاتی که بیان میفرماید این است که اینها میدانند، آن هم به واسطه اینکه متقی هستند.
«ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ»، هیچ شک و شبههای هم ندارد، «هُدًى لِلْمُتَّقِینَ» این هدایت است، چون متقین هستند، ولی در مقام حقیقی منتظر حقیقی کسی است که به جد مِن المتقین است، اگر فرد متقی بود، قطعاً به مقام ایمان میرسد و در درجه ایمان به مقام ایمان به غیب میرسد، اول خصایص منتظران عالم همین است که اینها طبعاً کسانی هستند که متقی هستند.
مسأله دیگر «ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ» این کتاب، با لفظ «ذَٰلِکَ» آن کتاب آورده است، آن چیزی که الان شما مطالبش را متوجه نمیشوید و در آینده برای شما خواهد آمد، نسبت به همه قرآن ایمان دارند، «لَا رَیْبَ» هیچ شکی ندارند، چه کسانی؟! کسانی که متقی هستند.
سبک انتظار به روایت امام صادق(ع)
در قرآن آیهای هست که در سوره هود است و بین ما معروف است و آن این است «بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ» که پروردگار عالم میفرماید: اگر ایمان آوردهاید- مؤمنین را باز بیان میکند_ آنکه را خدا باقی میگذارد برای شما بهتر است و من نگهبان شما نیستم،
یعنی باید بدانید که خودتان با ایمانتان میتوانید حفظ کنید. پس خصوصیت متقین عالم این است که به این کتاب الهی هیچ شک و شبههای ندارند، چون میدانند بقیةالله برای آنها بهتر است، لذا انتظار هم میکشند.
این را باز هم عرض کنم از خصایص منتظرین عالم است، در باب همین انتظار پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «اَفضَلُ الاَعمال آُمَّتی اِنتظار الفَرَج»، برترین اعمال امت من انتظار فرج است و «أفضل العبادة إنتظار الفرج» باز روایت شریفه است که میفرماید: برترین عبادت آن عبادتی است که به انتظار فرج باشد.
حتی امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «أفضل عبادة المؤمن انتظار فرجِ الله» چرا این طور هست، این است که مؤمن میداند که با فرج همه مطالب آنها حل خواهد شد نه برای خودشان، بلکه عالم گلستان میشود، خصوصیات این عالم همین است، لذا به واسطه این انتظار فرج میکشد منتها به چه سبکی؟! به سبکی که سبک انتظار است.
سبک انتظار چگونه باید باشد؟
سبک انتظار را امام صادق(ع) در بحارالانوار جلد ۵۲ این گونه بیان فرمودند: «مِنْ دینِ الْأَئِمَّةِ الْوَرَعُ وَ الْعِفَّـةُ وَ الْصَّلاحُ وَ اِنْتِـظارُ الْفَـرَجِ بالصبر»
فرمودند: اولاً باید انتظار انتظاری باشد که روش، روش ائمه باشد، چون باید شیعه؛ یعنی کسی که گام جای گام امامش میگذارد، پیرو حقیقی است، ائمه برای ما این طور بوده است که ما بتوانیم پیروی کنیم، خصوصیاتی دارند، لذا دین خود ساخته نباید داشته باشیم.
«الْوَرَعُ» پارسایی و «وَ الْعِفَّـةُ» پاکدامن بودن، کسی که پارسا و اهل ورع و اهل عفت نباشد، نمیتواند منتظر حقیقی باشد و سوم «وَ الْصَّلاحُ» یعنی کسی که درست عمل کند درستکار باشد، انتظار مطیع را انسان میکشد این طور بیان میشود منتظرین مصلِح باید خود مصلَح باشد؛ یعنی خودشان را اصلاح کرده باشند، در مقام اصلاح باشند.
اگر کسی منتظر مصلح عالم است خودش هم باید این ویژگی را داشته باشد، لذا حضرت میفرماید:«مِنْ دینِ الْأَئِمَّةِ الْوَرَعُ وَ الْعِفَّـةُ وَ الْصَّلاحُ» و بعد «وَ اِنْتِـظارُ الْفَـرَجِ بالصبر» صبورانه در انتظار فرج بودن هست، این از خصایص منتظرین عالم بود، حتماً باید انسان پارسایی باشد، حتماً باید پاکدامن باشد، مرتکب شهوات جنسی، شهوت قدرت نداشته باشد، از شهوات دور باشد و واقعاً دنبال صلاح باشد، هم برای خودش و هم برای جامعهاش.
چرا باید با امام زمان(عج) سخن بگوییم
وجود مقدس حضرت حجت(عج) حی است، میدانید عالم بدون امام نیست و اصل قضیه که باید همیشه امام در جامعه باشد، این را همه پذیرفتن که عالم بدون امام نخواهد بود، چون عالم بدون امام نیست و در زمان ما هم امام وجود دارد، لذا الان چون حی است ،تمام امور به دست امام خواهد بود، اصلاً امامت رشته امت است،
پیامبر(ص) عظیمالشأن در یک روایت شریف میفرماید: «اَلاِْمامَةُ نِظامُ الْأُمَّةِ»، امام رشته کار امت است که این را امیرالمؤمنین(ع) هم میفرماید، بعد پیامبر(ص) در یک روایت دیگر میفرماید: «اسمعوا وأطیعوا لمن ولاه الله الامر فانه نظام الاسلام»، از کسی که خداوند او را ولی امر شما کرده است، شنوایی و اطاعت داشته باشید که او رشته کار اصلاحی است، پس امام به عنوان زمامدار دین و مصلح همه این مطالب را که حی است، در دست او باشد، یکی از خصوصیات امام این است و ما هم باید مطیع او باشیم چطور میتوانیم؟!
یکی از وصایا این است که انسان خودش را به امام نزدیک کند، نزدیک کردن یکی از راهها این است که انسان حس کند آن حضرت او را میبیند، کما اینکه میبیند، خود طرف حس میکند و این حس کردن طرف این طور است که با شخص حرف بزند، وقتی با حضرت(عج) شروع به صحبت کردن کردید انسی به وجود میآید، البته این حالت وقتی شما با کسی در دل خودتان صحبت کردید، انسی به وجود میآید و فکر کسی را در ذهنتان پرورش دادید و آن را نمیبینید، هر کس باشد، یک انسی بین شما و آن شخص به وجود میآید وقتی آن انس به وجود آمد، از آن به بعد شما به واسطه همان انس که تبدیل به آن حب شدید شده است، مطیع او میشوید.
آیا دین جز محبت است؟!
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ»، آیا دین جز محبت است؟! خیلی نکته جالب و قشنگی است، «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ»، شما وقتی محبت به امام را با سخن گفتن امام در دل خودتان پرورش دادید، در حقیقت از آنجا به بعد اگر ببینید امامتان در روایتی هست که فرموده چنین کاری را انجام بدهید، شیعیان من خصائصشان این هست و این کار را بکنند، طبعاً از آنجا به بعد گوش میدهید. یعنی توقعات امام را خودتان بجا میآورید و انجام میدهید و لذا به خاطر همین است که عرض میکنیم با امام(عج) صحبت کنید، چون حس کنید شما به امام نزدیک شدید، چون امام به ما نزدیک است و ما را میبیند، اما شما به امام نزدیک شدید و وقتی این حس را در وجود خودتان و حب بیشتری به وجود آمد، حالا دیگر وقتی شنیدید، امام بیان کردند چگونه در غیبت من، مثلا از من بهره ببرید، آن راه بهره بردن را از امام میبرد، منتظران امام، حرفهای امام را گوش میدهد، این یکی از خصائص است که بیان میکنیم.
ما در آخرالزمان هستیم/اینها به هیچ عنوان به ایران نمیتوانند بیایند
عرض شود یک نکتهای که سربسته بیان میکنم این است که ما در آخرالزمان هستیم و علائمی که در روایات شریفه هست دارد محقق میشود از جمله در شام و عراق، البته بشارت دادند اینها به هیچ عنوان به ایران نمیتوانند بیایند. سربسته میگوییم، چون نمیتوانیم بیان بکنیم؛ عرض شود آنجا هم نمیتوانند ورود پیدا بکنند و کامل مسلط شوند، انشاءالله نابود خواهند شد و این یک قضیه است، اما امکان کشش هست، امکان کشدار بودن قضیه هست و خدای متعال نهایتاً به واسطه تقوا و ایمان که از خصائص یاران امام زمان(عج) همین متقین بودن است، این قضیه را ختم به خیر میکند.
انشاءالله بتوانیم آن صفات حقیقی یاران و سربازان آقا جانمان امام زمان(عج) را داشته باشیم تا در این آخرالزمان که علائمی آمده است مطالبی هست که بعضاً نمیشود تبیین کرد و کسی هم نمیتواند بیان کند که دقیقاً کی هست، اما علائم داریم، ما به واسطه علائم عرض میکنیم، حسب علائم شریفه انشاءالله ظهور نزدیک است.

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت